سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

آبگوشت نامه!

«غذای عمومی ایرانیان غذایی است از گوشت، سبزی و نخود پخته شده است که آن را قبل از پلو سرسفره می‌آورده‌اند». این جملات ژان شاردن جهانگردی فرانسوی است که اواخر دوره صفوی از ایران بازدید کرده و غذایی شبیه آبگوشت امروزی را غذای قالب ایرانیان توصیف کرده است.علاوه بر شاردن، یاکوب پولاک پزشک و جهانگردی که در دوره قاجار از ایران بازدید کرده، طعم آبگوشت ایرانی را چشیده است: « گوشت را در آب می‌پزند و نخود در آن می‌ریزند؛ به آن نخودآب یا آبگوشت می‌گویند. آن را با قسمتی از گوشت سرسفره می‌آورند».


می‌گویند علی‌اکبرخان آشپزباشی که در دوره سفرهای پولاک، از آشپزهای معروف ناصرالدین شاه بوده، 14 نوع مختلف آبگوشت بار می‌گذاشت. در روزهایی هم که شاه و درباریان به ییلاق می‌رفتند، بساط آبگوشتی با گوشت گوسفندان ییلاق و سبزیجات معطر به راه می‌انداخت که محبوب سلطان بود و پای ثابت سفره ییلاقی. کم کم آوازه این آبگوشت از قصر فراتر رفت و به آبگوشت ییلاقی معروف شد.
اما قدیمی‌ترین سندی که در آن به آبگوشت اشاره شده، دیوان اطعمه است، که در قرن نهم هجری به آبگوشت اشاره‌ای می‌کند.



نظر  

نوشته شده توسط در دوشنبه 89/9/8 ساعت 2:7 عصر موضوع | لینک ثابت


دیزی می غلطد درش را پیدا می کند

این مثل مترادف است با مثل فارسی " کور کور را می ‌جوید آب گودال را " و هر وقت دو نفر همدیگر را پیدا می‌ کنند و با هم دمخور و مأنوس می ‌شوند مردم درباره آنان این مثل را می ‌زنند.در زمان‌ های بسیار قدیم در آذربایجان دو خانواده بودند که یکی از آنها یک دختر داشت به اسم " چؤلمک " ( دیزی ) و دیگری یک پسر داشت به اسم " دوواق " ( در دیزی ) که این دو عاشق و خاطرخواه هم بودند . اما چون بین آن دو خانواده دشمنی ایلی و طایفه ‌ای بود این پسر و دختر نمی‌ توانستند به هم برسند . تا اینکه " دوواق " از عشق " چؤلمک " سر به کوه و بیابان گذاشت. 


عاقبت روزی از روز ها قضا و قدر " چؤلمک " را به وصال " دوواق " رساند و این دو تا به هم رسیدند. 

روایت دوم 
دیزی غلتیده درش را پیدا کرده 
این مثل در موردی گفته می ‌شود که دو نفر از حیث اخلاق و رفتار با هم خیلی جور دربیایند. 

در زمان ‌های قدیم مردی عالم و دانا به شهری می‌ رفت . در راه یک مرد عامی با او همراه شد . مرد دانا از او پرسید : تو مرا خواهی برد یا من ترا ؟ مرد فکری کرد و گفت : " چه سؤال احمقانه ‌ای اینکه دیگر من و تو ندارد . هر دو داریم می ‌رویم . دانشمند خاموش شد . پس از طی مقداری راه به قبرستانی رسیدند . دانشمند اشاره به گور ها کرد و پرسید : اینها مرده ‌اند یا زنده ‌اند ؟ دومی باز سری جنباند و گفت : خب می ‌بینی که همه مرده ‌اند . اگر زنده بودند که پا می ‌شدند و می‌ رفتند خانه ‌هایشان و بعد با خود گفت : امروز با چه مرد احمقی همسفرم . مرد دانشمند دوباره خاموش شد . به راه ادامه دادند تا نزدیکی ‌های شهر دیدند که مردم شهر گندم ‌های سنبله‌ دار را در یک جا انباشته‌ اند . دانشمند از مرد پرسید : مردم شهر این گندم ‌‌ها را خورده ‌اند ؟ مرد گفت : شما چقدر سؤال‌ های بی ‌سر و ته از آدم می ‌کنید می‌ بینید که همه‌ اش اینجاست . اگر خورده بودند که اینجا نبود . دانشمند دیگر حرفی نزد تا به شهر رسیدند و دانشمند میهمان آن مرد شد. 

مرد پیش زن و دخترش رفت و گفت : امروز یک میهمان خل و دیوانه‌ ای به خانه آورده‌ ام که حرف ‌های عجیب و غریب و بی ‌سر و ته می ‌زند . دختر او که از عاقل ‌ترین دختران زمان خود بود از پدرش پرسید : " پدرجان میهمان چه سؤال‌ هایی از شما کرده است ؟ مرد گفت : وقتی راه افتادیم از من پرسید که تو مرا می ‌بری یا من ترا ببرم ؟ دختر گفت : " منظورش این بوده که تو در راه قصه و حکایت خواهی گفت تا مشغول باشیم و رنج راه را حس نکنیم یا من بگویم ؟ " مرد انگشتی را گزید و تعجب کرد. 

دختر گفت : سؤال دومش چه بود ؟ مرد گفت : وقتی به قبرستان رسیدیم از من پرسید این ها مرده‌ اند یا زنده ‌اند ؟ دختر گفت : منظورش این بوده که آنها نام نیک از خود به جا گذاشته ‌اند یا نه ؟ اگر نام نیک از خود گذاشته باشند زنده ‌اند و گرنه مرده حقیقی هستند . مرد بیشتر تعجب کرد و سؤال سوم را گفت و دختر جواب داد : منظورش این بوده که گندم‌‌ ها را قبلاً فروخته ‌اند و پولش را خرج کرده ‌اند یا نه ؟ مرد شرم زده شد و پیش میهمان آمد و جواب سؤال‌‌ ها را گفت. 

مرد دانشمند پرسید : جواب این سؤال‌‌ ها را چه کسی گفت ؟ مرد جواب داد : دخترم . دانشمند از دختر او خواستگاری کرد و همان شب دختر را به عقد خود درآورد . وقتی مردم این قصه را شنیدند گفتند : گودوش دیغیر لانیب دوواغین تاپیب .



نظر  

نوشته شده توسط در یکشنبه 89/8/30 ساعت 3:38 عصر موضوع | لینک ثابت


نمایشگاه صنوف خلاق با حضور مستر دیزی (گرگان)

نمایشگاه صنوف و تعاونی های خلاق و مبتکر به مدت دو روز در استان گلستان شهر رگان در راستای تشریک مساعی صنف های برتر برگزار می شود.
آدرس محل برگزاری :استان گلستان-شهر گرگان-جاده نهار خوران جنب هتل راه و ماه



نظر  

نوشته شده توسط در یکشنبه 89/8/23 ساعت 2:21 عصر موضوع | لینک ثابت


بفرمایید دیزی

آبگوشت ، مقوی و تامین‌کننده انرژی حیاتی بدن است.آبگوشت یکی از غذاهای اصیل و سنتی ایرانیان است که در میان اقوام مختلف کشورمان دارای انواع مختلف با روش ‌های طبخ ویژه‌ای است اما متاسفانه امروزه کم‌توجهی برخی خابه طور کلی آبگوشت یکی از غذاهای مقوی و تامین‌کننده انرژی حیاتی است و در قدیم قوت اصلی اجداد ما بوده است. ارزش غذایی آبگوشت کمتر از خود گوشت است ولی افزودن سیب‌زمینی کمبود مواد گلوسیدی و نشاسته‌ای آن را تامین می‌کند و حبوبات آن در تحریک ترشحات روده و تقویت اعصاب بسیار موثر است.

یکی از دلایل لذیذ بودن آبگوشت استفاده از گوشت ماهیچه گوسفند به همراه دنبه در آن است. این گوشت منبع غنی از آهن است، به طوری که با خوردن ??? گرم آن ? گرم آهن قابل جذب دریافت خواهد شد. البته این گوشت به دلیل چربی و انرژی بالا برای کسانی که مشکل چربی دارند یا چاق هستند توصیه نمی‌شود. بنابر این باید به جای آن از گوشت گوساله که چربی کمتر داشته و از نظر میزان موادمغذی با گوشت گوسفند تفاوت چندانی ندارد استفاده کنند.
? توصیه‌ها
? قبل از طبخ گوشت تمام چربی‌های ظاهری گوشت را جدا و از مصرف دنبه اجتناب کنید، بنابر این برای بهتر کردن طعم آبگوشت کم‌چرب شده از پیاز، ادویه، لیموعمانی و یا آبلیمو کمک بگیرید. این نوع مواد به دلیل غنی بودن از ویتامین C به جذب آهن گوشت کمک شایانی می‌کنند. از طرفی آبلیمو یا لیموعمانی جایگزین بسیار خوب نمک بوده و بسیار اشتهاآور، ضدعفونی‌کننده و مقوی معده هستند.
? به دلیل آن که پخت گوشت طولانی مدت است، حتما آن را در زودپز پخته تا تخریب ویتامین‌ها و املاح معدنی آن به حداقل برسد، بنا بر این بعد از جوش آمدن آب غذا در زودپز را محکم ببندید و آن را روی حرارت ملایم قرار دهید تا آبگوشت تحت فشار بخارپخته و خوش طعم شود.
? وقتی در آبگوشت از قلم حیوان استفاده کنید مقداری از کلسیم ، فسفر و ویتامین D استخوان در غذا حل می‌شود که خوردن آن بسیار مفید است. البته باید مراقب چربی آن باشید.
? از آنجا که این غذا چرب و حبوباتش سنگین است، خوردن آن به همراه ترشی برای هضم غذا و استفاده از سالاد یا سبزی جهت افزایش فیبر دریافتی توصیه می‌شود.
? استفاده از زردچوبه در این غذا به عنوان ادویه‌ای معطر و تصفیه‌کننده خون توصیه می‌شود.
? از آنجا که آبگوشت از منابع غذایی افزاینده کلسترول بدخون است، بنابر این استفاده از پیاز خام که سرشار از آنتی‌اکسیدان است و به کاهش کلسترول بدخون کمک می‌کند به همراه آبگوشت توصیه می‌شود.
? به دلیل آن که رب گوجه‌فرنگی هنگام فرآیند تولید به مقدار زیادی از ویتامین‌هایش کاسته می‌شود، بنابر این بهتر است علاوه بر رب از خود گوجه‌فرنگی نیز در هنگام طبخ استفاده کنید.
? توجه

آبگوشت می‌تواند افراد ضعیف و ناتوان را تقویت کند ولی زیاده‌روی در مصرف آن می‌تواند به افزایش چربی و فشارخون منجر شود. همچنین مصرف زیاد آن سبب افزایش کارکرد کبد و کلیه شده بنابراین بتدریج کلیه خسته و قدرت دفع سموم و ادرار نیز کم و برمقدار پورین و اسید اوریک خون افزوده می‌شود. پس مصرف این غذا به هیچ‌ عنوان برای بیماران نقرسی توصیه نمی‌شود.نواده‌ها به این غذای سنتی موجب شده که طبع نسل جوان کمتر به آن گرایش داشته باشد.



نظر  

نوشته شده توسط در چهارشنبه 89/8/19 ساعت 2:44 عصر موضوع | لینک ثابت


دیزیخوری و طهران قدیم

جدای از آبگوشت‌های محلی و بین المللی، آبگوشت معمولی برای خودش تاریخچه‌ای دارد. قدیمی‌ترهای تهرانی می‌گویند که در سال‌های دور چندان خبری از دیزی‌پزی‌ها نبود و اگر می‌خواستید در بیرون از خانه آبگوشت بخورید، جایش در قهوه‌خانه‌ها بود.
جدای از آبگوشت‌های محلی و بین المللی، آبگوشت معمولی برای خودش تاریخچه‌ای دارد. قدیمی‌ترهای تهرانی می‌گویند که در سال‌های دور چندان خبری از دیزی‌پزی‌ها نبود و اگر می‌خواستید در بیرون از خانه آبگوشت بخورید، جایش در قهوه‌خانه‌ها بود. بهترین دیزی را هم قهوه‌خانه‌های دورتادور میدان شوش می‌فروختند و اینقدر بوی وسوسه کننده‌ای داشت که آنها که پول نداشتند، راهشان را به سمت دیگری کج می‌کردند. اما به گفته جعفر شهری در کتاب«تهران در قرن سیزدهم»، دیزی‌پزی‌های تهران روزهای دورتری هم داشته‌اند. به رسم دیگرخوراک‌پزی‌های تهران، بساط دیزی‌پزها در ورودی دکان به راه بود و دورتادور داخل دیزی‌پزی‌ها سکو بود که با حصیر و گلیم و نمد رویش را پوشانده بودند. دیزی‌های سفالی روی اجاقی که با چوب، پهن و استخوان می‌سوخت، چیده می‌شد. دیزی‌ها برای 16، 17ساعت بار گذاشته می‌شد؛ یعنی اگر غذا برای ظهر بود، از غروب روز قبل و اگر برای شام بود از سرِصبح بارش می‌گذاشتند. علاوه بر این دیزی‌پزی‌ها، قابلمه‌پزی‌هایی هم بودند که ظرف پختشان از مس بود و با آنکه روی آبگوشتشان روغن کمتری می‌ایستاد، قیمت غذایشان گران‌تر بود. قابلمه‌پزها معمولا از دیزی‌پزها تمیزتر و مشتری‌هایشان هم علاقه‌مندان آبگوشت کم چرب بودند. جای دیگری که می‌شد، سراغ دیزی و آبگوشت را گرفت، در نانوایی‌های سنگکی هم همین رسم دیزی بار گذاشتن به راه بود. بعضی کاسب‌ها هم دیزی خود را سر راه رفتن به دکان به دست شاطر می‌دادند، تا کنار تنور بگذارد. زنان خانه‌داری هم بودند که دیزی آماده را به سنگکی می‌دادند تا کنار آتشدان بگذارد و سر ظهر آن را پس می‌گرفتند. می‌گویند بعضی سنگکی‌ها دیزی خالی‌شان را از گوشت و چیزهای درون دیزی بقیه پر می‌کردند و دست آخر فقط روغن دیزی از خودشان بود. به اینها دیزی مزدی می‌گفتند. چون نانوا یا حمامی دیزی‌ها را در عوض گرفتن پول در کنار آتشدان می‌گذاشت. علاوه بر دیزی‌های خانگی که روی اجاق پخته می‌شد، بعضی زن‌ها زمستان زحمت آمدن تا نانوایی را نداشتند و دیزی را زیر کرسی و داخل منقل می‌گذاشتند تا سر ظهر آماده باشد. 

قهوه خانه‌ها از قدیم مامن آبگوشتی‌ها بود که هنوز هم می‌توان در قهوه‌خانه‌های جنوب شهر یا بین راه، دیزی پیدا کرد. رسم قهوه‌چی‌ها برای فروش دیزی کمی متفاوت بود. قهوه‌چی برای آنکه هم در گوشت و هم در سوخت، صرفه‌جویی کرده باشد، فقط دیزی چهارنفره بار می‌کرد. معمولا به ندرت چهارنفر با هم آن هم، سرظهر به قهوه‌خانه می‌آمدند و به همین خاطر و به رسم تاکسی‌های خطی امروز همه باید منتظر می‌شدند که مشتری آخر هم برسد. جعفر شهری می‌نویسد: اگر آبگوشت خورها خیلی معطل می‌ماندند، شاگرد قهوه‌چی بیرون می‌رفت و داد می‌زد: «‌ای یه پا ناهارخور، یه پا ناهارخور» به این معنی که آبگوشت حاضر و معطل یک نفر است! قیمت این دیزی‌ها برای هر نفر به 200 تا 250 دینار یا 5 شاهی می‌رسید. امادیزی‌پزی‌هایی هم برای طبقات کم درآمد بود که به آن دیزی صنّاری(صد دیناری) می‌گفتند. از اسمش معلوم بودکه دیزی‌اش چنگی به دل نمی‌زد. گوشتش پیه، دنبه، دل و روده گاو و نخود و لوبیایش ریز و نامرغوب بود و تنها شباهتش به دیزی‌های معمول همان یک بند انگشت روغنی بود که روی آبگوشت می‌ایستاد. 


نظر  

نوشته شده توسط در یکشنبه 89/8/16 ساعت 2:50 عصر موضوع مستر دیزی,دیزی,آبگوشت,رستوران | لینک ثابت